Thursday, June 23, 2011

پرده هایی که رنگ می بازند

تا جایی که سن و سال ما قد میده قصد دارم تا حال و روز سه رئیس جمهور آخر کشورم رو برسی کنم

اول :آخوند آمریکایی


محمد خاتمی یکی از محبوبان مردم بود او در شرایطی کشور رو به دست گرفت که مردم از فشار های روانی و اقتصادی ناشی از جنگ امیدی برای زندگی نداشتند اما با اعلام حضور خاتمی و آشنا شدن مردم با روحیات این شخص فضای کشور با آرزو و امید رنگ و رویی دوباره به خود گرفت باتمام مشکلات خاتمی انتخاب شد و 8 سال دل مردم را راضی نگه داشت اما با نزدیک شدن به روزهای پایان کار و به عبارتی از دست رفتن خاصیت ربایش محمد عزیز حاکمیت برای دوختن پرده ای نو خیز برداشت آرام آرام اخبار و جراید بر علیه او کارهایی کردند تا شخصیت دینی محمد را خراب کنند از او عکس هایی پخش شد -- مقالاتی طرح شد و خلاصه که این پرده پوسیده  برای برچیده شدن آماده شد وبا برچسب (آخوند آمریکایی)وارد  بایگانی نظام شد


دوم: شعیب ابن صالح


محمود احمدی نژاد شخصیتی به کل گدا دوست و به ظاهر مردم دار بود و توانست اینبار از باب عوام دوستی و تکیه براحساست اشخاص منتخب (حاکمیت) شود اما این طرز فکر با مشکلی مواجه بود و آن عدم جذب مردم خاص جامعه بود در هر حال محمود با تمام شبهات  دردانه و رفیق گرمابه و گلستان سید علی ما شد و با بهت و حیرت قسمتی از جامعه صاحب عنوان ریاست جمهور شد اما اشکالی در این بین وجود داشت و آن کمبود رای در صندوقچه زندگی سید علی بود همین امر مورد نگرانی در انتخابات بعد شد و چشمان تیز بین سید علی از آن قافل نشد با نزدیک تر شدن انتخابات خبرهایی وسوسه کننده از نامزدهای دور بعد شنیده شد....اما این اخبار کمی متفاوت بودند  و همین تفاوت باعث پر رنگ ماندن پرده محمود شد.


دو و نیم:  فتنه سبز



پس از آنکه محمود با طرز فکر خود نتوانست تنور بیت را داغ داغ نگه داره دور جدیدی از خیاطی ها شروع شد و سر نخ این بافندگی باز هم به اصلاحات رسید اینبار چهره مخدوش خاتمی کار ساز نبود و باید چاره ای اندیشیده میشد.و اندیشیده شد !!با ورود میرحسین موسوی و ابراز طرز فکر خود جامعه به هم اندیشی و صد البته هم رایی لازم رسید و همه چیز برای تنور بیت آماده بود که ناگهان با اظهارات تند موسوی پرده ای دیگر آماده رنگ باختن شد اما این بار فرق داشت و این پرده با سبزی تیره و لجنی شکل همراه بود و رنگ کردنش به این آسانی نبود کار به جایی رسید که محمود دوباره دست به اظهارات خاص خود زد و به عبارتی سنگی برای گنجشکی مفت ول کرد.اما باز هم کارساز نشد و خلاصه که با تمام کاستی ها محمود دوباره دردانه شد و اعتراض های مردم با در خواست موسوی شروع شد به جایی رسید که تا امام حسین برای مردم معنی جدیدی پیدا کرد و خلاصه که با توپ و تانک و به زور این پرده فقط از خیابانها جمع شد وفقط  تکه هایی از آن در بهشت زهرا برای بازدید تاریخ موجود 
است 


سوم : جریان انحرافی 



پس از فتنه... سید علی ما نفسی راحت کشید که ناگهان بوی انحراف مشامش را سوزاند و برای اطسه ای محکم آماده شد که فهمید محمود است بله راس راسی محمود بود  محمودی که برای بودنش پرده ها دریده شد و خون ها ریخته شد و موتورها آتش گرفت ابتدا فقط یک جابجایی بود اما این جابجایی با رو شدن دست محمود ما توسط مخبر سید علی ناکام ماند و باعث شد تا محمود قهری خانمان سوز کند البته کمی هم دامان سوز بود اما آقایی گفتن سروری گفتن !!!.. خلاصه محمود را با فشار مضاعف سر میز نشاندند اما این انحراف سوزش بیشتری داشت و باعث سوزش اطرافیان محمود در آتش بیت شد.. کار به جایی رسید که وی را به رمال بودن هم متهم کردند وحتی مشایی دوست فضایی او را زمین گیر کردند .در آخر هم که این پرده نازک و ننگین منتظر اطسه ای از سوی سید علی است تا بشکافد

در آخر سری به بیت زدیم و دیدم  که شده پرده سرایی پاره از فکر و عمل سید خراسانی 

1 comment:

  1. آدرس صفحه شما در “زنجیره سبز” ثبت شد
    در صورت عدم تمایل ، به ما اطلاع دهید تا آدرس شما از لیست پاک شود. شما به مدت یک هفته مهلت دارید که برای پاک کردن آدرس خود از لیست ما اقدام کنید ، در غیر این صورت عدم اقدام شما به معنای رضایت شما برای عضویت در زنجیره سبز می باشد.
    زنجیره سبز با هدف خدمت به کاربران و در راستای شعار گسترش آگاهی ها فعالیت می کند ، لذا از شما خواهشمندیم با ثبت آدرس ما در وبلاگ خود ما را در دستیابی به این هدف کمک کنید.
    http://linkesabz.blogspot.com
    اگر برای چند بار این پیام را دریافت میکنید از شما پوزش می خواهیم.

    ReplyDelete